میناکاری یا هنر مینیاتور بر آتش، از نقاشی و تزیین فلزاتی همانند طلا، نقره و مس به وسیله رنگهای لعابدار مخصوصی که در حرارت بسیار زیاد پخته و ثابت شود، پدید میآید. اگرچه منشأ دقیق آن ناشناخته است ، اما هنر میناکاری از زمانهای بسیار قدیم مورد استفاده قرار میگرفت. با کاوشهای صورت گرفته در قبرس (مدیترانه)، نمونههای نخست از جواهرات لعابدار (cloisonné)، که متعلق به قرن سیزدهم و یازدهم قبل از میلاد بودند کشف شدند.
اگرچه مصریان باستان آثار هنری سلطنتی خود را با استفاده از سنگهای قیمتی رنگی، شیشهای و فائزون تزئین میکردند. اما جالب است بدانید هنر آنها یک تکنیک میناکاری نبوده؛ بلکه بیشتر نوعی از هنر موزاییککاری بود.
میناکاری اولیه رومی نیز از نوع قطعات شیشهای چند رنگ با نام (millefiori) را در یک الگوی از پیش تعیین شده قرار داده و میآراستند.
در دوره بیزانس، میناکاری (cloisonné) در امپراتوری روم شرقی و همچنین در بسیاری از مناطق سلطنتتی (بریتانیا) شکوفا شد. این تکنیک برای بیش از دو هزارسال شناخته شده و به خوبی در اروپا گسترش یافت.
مینادر طول قرن دوازدهم میلادی در منطقه (Rheno-Mosan) و (Limoges)، (فرانسه کنونی) به اوج خود رسید. احتمالاً به دلیل ملاحظات اقتصادی، این تکنیک به جای فلزات گرانبها، با استفاده از مس انجام میشد. کارگاههای آموزشی میناکاری در این دوره برگزار میشد. در لیموژ تقریباً به طور کامل به تکنیک (peinture) روی آوردند که عملاً این تکنیک به امضای آنها در اواخر قرن 15 تبدیل شد.
با توجه به کشف چسبهایی که میتوانستند میناکاری را قبل از گرم کردن و بدون باقی ماندن بقایایی پس از سوختن، با نام هنر (émail en ronde bosse) در دوره رنسانس در دسترس قرار گرفت و موجب ظریفتر و زیبا تر شدن این آثار شد.
جالب است بدانید میناکاری اغلب به صورت (email) یا (émail) نیز نوشته میشود و که دقیقا همانند اختصار لغت مدرن نامه الکترونیکی است. به همین دلیل پیشنهاد میشود برای میناکاری در جواهرات (e-mail) نوشته شود تا اشتباهی صورت نگیرد.
تکنیک میناکاری
مینا نوعی شیشه آلوکروماتیک است که معمولاً از ماسه کوارتز، اکسید آهن، اکسید پتاسیم (پتاس) و بوراکس (شار) تشکیل شده است. این اجزاء پس از سوختن در دمای بین 700 تا 900 درجه سانتیگراد، یک ماده شفاف و بی رنگ را تشکیل میدهند. تعداد زیادی رنگ با افزودن اکسیدهای فلزی و یا کلریدهای مختلف ایجاد میشود. پس از خرد کردن و شستشوی کامل این مواد، یک توده آبرسان (فوندانت) تشکیل میشود که در ادامه روی یک فلز مناسب و کاملاً تمیز (به طور معمول آلیاژهای طلا، نقره یا مس) اعمال میشود.
انتخاب مواد (فلز و مواد معدنی) تا حد زیادی توسط وسایل حرارتی این مواد مشخص میشود. هنگامی که انبساط حرارتی فلز و مواد معدنی، فاصله زیاد داشته باشند، نتیجه معمولاً ترک و یا لایه برداری از سطح میشود. میناکار ماهر سعی خواهد کرد با آزمایش دقیق از این کار جلوگیری کند. گاهی اوقات برای جلوگیری از پیچ و تاب خوردن فلز پایه، لازم است که لعاب گذاری شود؛ این کار ضدلعاب نامیده می شود.
در مرحله بعد باید مایع هیدراته روی فلز ریخته شده و باید خشک شود. سپس کار در یک کوره در دمای مناسب قرار میگیرد. هنگامی که بعد از گذشت چند دقیقه مواد معدنی شروع به جاری شدن کرده و یک سطح زجاجیه را تشکیل دادند، کار از کوره خارج شده و برای خنک شدن باید صبر کرد. در طی فرایند خنک شدن، ممکن است مینا کوچک شود و شکافهای حاصل شده مجدداً پر شوند، پس از آن روندی که گفتیم تکرار میشود.
هنگامی مینا کار از نتیجه راضی است که، مینا با یک روکش کربروراندوم پوشانده شده و سپس جلا داده شود. این جلا دادن یا پرداخت، با دست یا با قرار دادن کار نهایی در کوره فقط به اندازهای انجام میشود تا درخشش زجاجیهای بدست آید. در روش پولیش قبلی، سطح قابل کنترلتر یا مسطحتری بدست می آید.
مینا در درجات مختلفی ازدیافراگم وجود دارد: شفاف، کدر و مات.
فلزات مختلف به دلیل بازتاب مواد ممکن است به شفافیت خاصی نیاز داشته باشند. به عنوان مثال، طلا برای میناهای شفاف بسیار مناسب است و ممکن است باعث افزایش رنگهای مورد استفاده شود. استفاده از مینای مات روی طلا ممکن است بیهوده باشد. بهتر است از آلیاژ مس (tombak) برای این هدف استفاده شود.
انواع تکنیکهای لعاب و میناکاری
اگرچه موارد فوق یک طرح کلی از مراحل مربوط به میناکاری را در اختیار شما قرار داد، اما این روشها با تکنیکهای مختلف لعابدهی که در هزارههای گذشته تکامل یافتهاند، کمی تغییر میکنند.
تکنیک (Marquetry)
ترکیبی از لعاب ،سنگها و تکنیک های معرق است. در زمان روم میناها مانند موزائیک برش داده شده و در مرز فلز قرار داده میشدند. از رینگهای فلزی برای ایمن سازی شیشه استفاده میشد که پس از آن، کل کار در یک کوره گرم شده تا همجوشی بین فلز و شیشه ایجاد شود. باید توجه داشت که از درجه حرارت بیش از حد زیاد نشود، زیرا در غیر این صورت رنگهای موجود با یکدیگر مخلوط شده و باعث خراب شدن طراحی کلی میشود.
تکنیک (Cloisonné)
روشی است که سیمهای پهن شده در یک الگو روی یک ورق فلزی پایه قرار میگیرند. این سیمها محفظههایی را تشکیل میدهند و یا بر روی صفحه لحیم میشوند یا با یک چسب چسبانده میشوند؛ مانند کتیرا (صمغ گیاهی سفید یا مایل به قرمز که در صنایع غذایی، نساجی و دارویی مورد استفاده قرار میگیرد). این چسب پس از سوختن هیچ بقایایی از خود باقی نمیگذارد و به این ترتیب مینا یا فلز پایه پس از سوختن در کوره بدون لکه باقی میماند. هنگامی که از لحیم کاری استفاده میشود، باید نسبت به از بین بردن هرگونه لحیمکاری اضافی بسیار مراقب باشید، زیراممکن است باعث لکه دار شدن میناکاری شود.
پس از اتمام طراحی، محفظهها با توجه به طرح تهیه شده، از رنگهای مختلف پر میشوند. از آنجا که گیاهان مختلف به درجه حرارتهای مختلفی احتیاج دارند ، یکی از آنهایی که به بالاترین درجه حرارت سوختن نیاز دارند ، شروع به تغییر رنگ میکنند. این کار برای جلوگیری از انتقال رنگها از یک محفظه به قسمت دیگر است پس از سوختن کار خنک می شود و کل کار همانطور که گفته شد با یک لایه کربوروندوم به طور کامل پوشیده میشود. که در این فرآیند رینگهای فلزی با مینا در سطح قرار گرفته و پس از آن جلا دادن (یا با دست یا با سوختن مجدد در کوره) انجام شود. در این مرحله است که آشکار می شود که سیم های فلزی باید در طول مساوی با هم برابر باشند. زیرا ممکن است بعضی از مناطق نیاز به پر کردن بیشتر از سایر مناطق داشته باشند. ارتفاع ناهموار سیم در این مرحله بلافاصله قابل رویت میشود، چیزی که نمی توان آن را تنظیم کنیم. علاوه بر این، هنگامی که از سیم مسی یا نقرهای استفاده میشود، فرآیند لعاب زنی را می توان با طلاکاری سیم های بدون حفاظت ادامه داد و حفرهها و لکها را پوشاند.
اولین نمونه ها تاکنون، مربوط به دوره (Cypro-Mycenaean) (حدود 1400-1000 قبل از میلاد مسیح) است. که این اثر در دهه 1950 در قبرس توسط حفاری کشف شد. در دوره بیزانس (تقریباً قرن ششم تا دوازدهم میلادی) این هنر در امپراطوری روم شرقی و همچنین در مناطق مختلف سلتی (گال و انگلیس) شکوفا شد.
در قرن نوزدهم، مینای (cloisonné) دوباره از طریق جواهرات (Japonism) توسط (Falize) و استاد ارشد مینا کاری آنتوان تارد، که او همچنین برای کریستوفل کار می کرد، دوباره محبوب شد. میناکار مشهور دیگر (fin-de-siècle) بود ، اگرچه وی از همه مشهورتر در زمینهی لعابهای ژلهای است.
تکنیک (Champlevé)
مبدا پیدایش این هنر فلورانس بود. از آنجا که مردم فلورانس میدانستند که راه واقعی چقدر دشوار است، و ممکن است هرگز قادر به رسیدن به اثر زیبا و ظریف نباشند، تلاش خود را کردند تا برای ساختن راهی دیگر که کمتر دشوار باشد. در این امر آنها چنان پیشرفت کردند که با گذشت مدتی، نام میناکارهای ماهر فلورانسی مشهور شد.
استفاده از مس این محدودیت را داشت که برای مینای شفاف نمیتوان از آن استفاده کرد، همانطور که میبینیم معمولاً از طلا یا نقره استفاده میشود. زمینه قرمز مایل به زرد بیش از حد رنگ را کم رنگ می کند و انتخاب واضح آن مینای مات است. با این وجود، آثار زیبایی خلق شده است. و هر دو نیکلاس وردون به عنوان Godefroid de Clair به عنوان پیشروان دوران گوتی شناخته میشوند. در اواخر قرن پانزدهم، کارگاه های لیموژ از این تکنیک کنار رفتند و مینا های رنگ شده را ایجاد کردند که باعث شناخته شدن آنها در سراسر جهان شده بود (و هنوز هم هست).
بر خلاف مینای (cloisonné)، این مینا از طریق یک سری طرحهای سیمی ایجاد نمیشود. بلکه چهرهها و الگوها در یک صفحه کمی ضخیمتر در حالت برجسته قرار میگیرند. این کار از طریق حکاکی و تراشکاری انجام میشود و شبیه به تکنیک گلیپتوگرافی است که در آن intaglios ساخته میشود (فقط با برجستگی کمتر). دقت لازم را داشته باشید که لبه های حکاکی (یا اچینگ) تیز و صاف باشند و طراحی آن به همان اندازه زیبا باشد که برای تکمیل در نظر گرفته شده است. پس از پر شدن محفظهها از رنگهای مورد نظرو گرما دادن، میناکاری با یک پوشش کربوروندوم صاف شده و با سطح صفحه فلزی تراز میشود. طلاکاری فلز در مرحله نهایی انجام میشود. چند تکنیک دیگر ( انعظاف پذیر) از نزدیک ترین روش های شبیه به این روش تزئینات فلزی هستند.
اگر مطالعه مطلب ” همه چیز درباره میناکاری جواهرات ” برای شما مفید بود، مطالب زیر را نیز مطالعه بفرمائید: